English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3686 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
seducement U فریب وسیله اغوا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seduction U دعوی فریب و اغوا
undeceive U مبرا از فریب و تزویر کردن از فریب اگاهانیدن
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
allurement U اغوا
temptations U اغوا
seducement U اغوا
enticement U اغوا
gudgeon U اغوا
inveglement U اغوا
temptation U اغوا
seduction U اغوا
instigation U اغوا
inveiglement U اغوا
seductress U زن اغوا کننده
hustlers U اغوا کننده
inveigler U اغوا کننده
lothario U اغوا کننده
seduced U اغوا کردن
sophistication U اغوا تحریف
hustler U اغوا کننده
seduces U اغوا کردن
seducing U اغوا کردن
seductive U اغوا کننده
inveigle U اغوا کردن
temptable U قابل اغوا
tempt U اغوا کردن
tempted U اغوا کردن
to lead away U اغوا کردن
tempts U اغوا کردن
inveigling U اغوا کردن
inveigles U اغوا کردن
inveigled U اغوا کردن
entices U اغوا کردن
enticed U اغوا کردن
incited U اغوا کردن
seduce U اغوا کردن
entice U اغوا کردن
inciting U اغوا کردن
wile U اغوا کردن
incites U اغوا کردن
incite U اغوا کردن
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
incitation U وادار سازی اغوا
crimped U اغوا کردن گول
crimps U اغوا کردن گول
crimp U اغوا کردن گول
lure U فریفتن اغوا کردن
luring U فریفتن اغوا کردن
lured U فریفتن اغوا کردن
lures U فریفتن اغوا کردن
induces U اغوا کردن مجبور شدن
induced U اغوا کردن مجبور شدن
induce U اغوا کردن مجبور شدن
inducing U اغوا کردن مجبور شدن
to instigate something [negative] U اغوا کردن [کار بدی]
tempting U اغوا کننده هوس انگیز
incite to murder U اغوا کردن برای قتل عمد
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshakes U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable U قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycle U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demanded U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement U موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
defrauded U فریب
swindles U فریب
swindled U فریب
swindle U فریب
maces U فریب
defraudation U فریب
humbuggery U فریب
defraud U فریب
delusion U فریب
wile U فریب
enticement U فریب
mace U فریب
flim flam U فریب
defrauds U فریب
delusions U فریب
tricklery U فریب
defrauding U فریب
feint U فریب
feinted U فریب
feinting U فریب
feints U فریب
fiction U فریب
fictions U فریب
lurching U فریب
lurches U فریب
lurched U فریب
lurch U فریب
humbugs U فریب
humbug U فریب
fraudulency U فریب
inveiglement U فریب
beguilement U فریب
bamboozlement U فریب
hocus U فریب
cozenage U فریب
allurement U فریب
inveglement U فریب
temptations U فریب
sophistry U فریب
temptation U فریب
dubiety U فریب
cautel U فریب
dissimulation U فریب
deceit U فریب
intake U فریب
intakes U فریب
illusion U فریب
illusions U فریب
jape U فریب
deception U فریب
deceptions U فریب
gull U فریب
frauds U فریب
gulls U فریب
fraud U فریب
phases U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship U نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phased U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
to instigate something U چیزی را برانگیختن [اغوا کردن ] [وادار کردن ]
mystify U فریب دادن
delude U فریب دادن
deceivable U فریب پذیر
beguiles U فریب دادن
hoodwink U فریب دادن
jazz U سر و صدا فریب
bluff U فریب دادن
baffle U فریب دادن
deludes U فریب دادن
deceitfully U از روی فریب
befool U فریب دادن
beguiles U فریب خوردن
hocus U فریب دادن
beguile U فریب خوردن
beguile U فریب دادن
dissimulating U فریب دادن
deluder U فریب دهنده
beguiled U فریب خوردن
practice deceit [American] U فریب دادن
dissimulates U فریب دادن
dissimulated U فریب دادن
dissimulate U فریب دادن
deceptiveness U فریب آمیزی
deceiver U فریب دهنده
beguiled U فریب دادن
practise deceit [British] U فریب دادن
patsy U فریب خورده
cozen U فریب دادن
mislead U فریب دادن
luring U فریب تطمیع
bobbing U فریب دادن
bobs U فریب دادن
lure U فریب تطمیع
Recent search history Forum search
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
4express, overexpression
4express, overexpression
4express, overexpression
4express, overexpression
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1Regulatory label
0نحوه کار با نرم افزار waze
0وسیله اندازه گیری در مقیاس کوچک میباشد
0وسیله اندازه گیری در مقیاس کوچک میباشد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com